
پس از کنار گذاشتن شبانه از تیم ملی هیچ کس فکرش را نمیکرد که غلام محمدی یک بار دیگر با رسول خادم کنار بیاید و حاضر شود تا در کنار تشک با او گام بردارد و شب و روزش در اردوهای تیم ملی را با رسول و ملی پوشان سپری کند.
بلایی که سر او آوردند مثل جدا کردن مادر از فرزندش است. غلام سه سال شبانه روز در کنار ملی پوشان بود و بیشتر از اینکه خانوادهاش را ببیند با المپیکیها سرو کله میزد تا آنها را برای مسابقات بزرگ لندن آماده کند. ولی در کمتر از چند ساعت آواری روی سرش خراب شد که او را در شوک بزرگی فرو برد. شوکی که سرمربی تیم ملی کشتی آزاد را در روزه سکوت فرو برد و تا مدتها حاضر نشد با هیچ رسانه ای به طور مفصل حرف بزند. او دلش با شاگردانش بود؛به همین دلیل تک و تنها راهی لندن شد تا مسابقات را از نزدیک ببیند. «نمی توانستنم طاقت بیاورم. حتما باید به لندن میرفتم و عملکرد آنها را میدیدم. »تماشای مسابقاتی که سراسر ناکامی بود و فقط حسرت را بر دل کشتی آزاد ایران گذاشت. زمان گذشت و محمدی با قبول هدایت تیم پرسپولیس جویبار خودش را درگیر لیگ کرد تا تیم ملی را فراموش کند، ولی پیشنهادهایی که پس از المپیک از جانب فدراسیون مطرح شد سرانجام کار را به جایی رساند که غلام خیلی ازشایعات را به جان بخرد و با اینکه میدانست پشتش هزار و یک حرف میزنند جواب تلفن خادم را بدهد و بگوید: «قبول، می آیم و مربی تیم ملی میشوم. »
قبل از المپیک اتفاقاتی افتاد که نه تنها کمکی به کشتی آزاد نکرد، بلکه ناکامی بزرگی را برای کشتی ایران رقم زد. غلام محمدی که چند سال آزادکاران را تمرین میداد با تغییر و تحولات به یکباره از چارت فنی تیم ملی کنار گذاشته شد. این اتفاق شوک بزرگی را به ملی پوشان وارد کرد.
بعد از جهانی استانبول شرایط کشتی ما رو به پیشرفت بود، ما در هر مسابقه ای که شرکت میکردیم بهتر از قبل بودیم. من در مسابقات قهرمانی آسیا وعده المپبک لندن را داده بودم و مصاحبههایی که کرده ام موجود است. خیلی امیدوار بودم که در المپیک یک موفقیت خوب و جاودانه را داشته باشیم. چهار سال پیش و بعد از مسابقات پکن من در گفت و گویی با یکی از روزنامهها از آروزهایم حرف زدم و گفتم ایده آلم این است که در المپیک دو مدال طلا بگیریم. آن زمان احساس کردم که خیلیها به این حرف من پوزخند میزنند اما در جهانی استانبول بچهها به این خودباوری رسیدند که میتوانند در لندن طلا بگیرند. حتی صادق گودرزی بهترین کشتیاش را در استانبول با حریف آمریکاییاش گرفت. ما به ایران آمدیم و من در فرودگاه گفتم که این موفقیت میتواند در المپیک بیفتد. اما تغییر و تحولات در راس فدراسیون فوتبال خیلی چیزها را تغییر داد. یزدانی خرم که من همیشه از او به عنوان پدر یاد کردم از کشتی رفت که متاسفانه به ضرر کشتی ایران تمام شد.
و البته به ضرر شخص غلام محمدی...
پس از تغییر و تحولات آقای وزیر اعلام کرده بودند که حفظ وضعیت موحود در کشتی و نباید تغییری در کادر فنی ایجاد شود. قرار همین بود و آقای خطیب هم حمایت خودشان را از این حرف وزیر اعلام کردند اما بعد از چند روز اتفاقی افتاد که رسول خادم آمد و شد مدیر تیمهای کشتی ایران. من فکر میکنم کمی غیر طبیعی بود، شاید اگر من و رسول مینشستیم و با هم حرف میزدیم، به راحتی این مشکل را حل میکردیم. من سه سال در کنار تیم بودم و واقعا برایم سخت بود که از از بچهها جدا شوم.
اگر تعاملی که الان با خادم دارید، قبل از المپیک برقرار میشد شاید اتفاقات بهتری در لندن میافتاد.
شما میدانید که رابطه من و رسول به بیست سال پیش بر میگردد. حتی خارج از فضای ورزش ما در کنار هم زندگی میکردیم. اولین باری که من به عرصه تیم ملی ورود پیدا کردم سال 2003 میلادی بود. من دو سال در لیگ مربیگری کردم و با اصرار رسول به تیم ملی آمدم. در نخستین تجربه هم به مسابقات هند رفتیم که یک نتیجه تاریخی در آنجا گرفتیم، شش مدال طلا و یک نقره حاصل تلاش ما در آن مسابقات بود. یک چیزی به شما بگویم؛تقریبا ده سال پیش و قبل از مسابقات جهانی نیویورک بود که آقای طالقانی از من خواستند در تیم ملی بمانم. اما من قبول نکردم که بدون رسول در تیم ملی باشم.
پس چه اتفاقی افتاد که آن شرایط قبل از المپیک لندن رقم خورد.
رسول پنج دقیقه هم با من حرف نزد، اگر با هم حرف میزدیم شرایط خیلی فرق میکرد. من الان دارم افسوس آن روزها را میخورم. می گویم که ای کاش من و رسول در کنار هم میماندیم. البته دنیای ورزش خیلی کوچک است. من دوباره برگشته ام اما باید بگویم که به هیچ عنوان دنبال حکم نبودم. به عقیده من یک مربی اگر میخواهد به جاهای بزرگ برسد باید از خیلی چیزهایی که دارد دست بکشد.
ایران راهی المپیک شد و غلام محمدی هم همراه تیم به لندن رفت، اما به عنوان یک تماشاچی.
شاید اگر من در المپیک بودم اتفاقاتی بدتر از این میافتاد. این چیزها در ورزش وجود دارد. روال طبیعی طوری بود که من سه سال با بچهها زندگی کرده بودم. من فکر میکنم آن تیم میتوانست حداقل یک مدال طلا بگیرد. رضا یزدانی بدشانسی آورد، مهدی تقوی که قهرمان دنیا بود هم همین طور. من همیشه گفته ام که با لیاقت ترین کشتی گیر 66 کیلیوگرم دنیاست که باید مدال طلا برگردنش باشد. خودم خیلی ناراحت شدم. یزدانی وقتی حریف روس را برد خیال من راحت بود که او طلا را میگیرد. مدال داران ما در مسابقات جهانی از گردونه رقابتها کنار رفتند. حسن رحیمی، تقوی و رضا یزدانی. صادق گودرزی که از سال 2009 پشت سر هم مدال گرفته است. من یک نکته را باید بگویم که خیلی جالب است. ما یک تیمی در لیگ داشتیم به اسم تیم خانه به خانه بابل. از آن تیم ما از هفت نفر پنج تا ورزشکار راهی المپیک شدند. اسماعیل پور، لشگری، تقوی، رضایی و کمیل قاسمی. من میخواهم بگویم که دید من از ابتدا المپیک بود و کشتی گیرانی را که شانس المپیکی شدن داشتند را یک جا جمع کردم. خدا را شکر از 7 نفر المپیکی 5 نفر از تیم ما بودند البته باز هم اعتقاد دارم که میتوانستیم بهتر نتیجه بگیریم. البته یک نقره و دو تا برنز نسبت به مسابقات پکن خیلی بهتر بود.
انتقادی که به رسول خادم در المپیک میشد این بود که او همه کشتی گیران را مجاب به زیر گیری کرده بود. شیوه ای که شگرد خودش بود.
سبک کشتی ما ایرانیها در کل زیر گیری است اما من هم قبول دارم که این تغییرات تا حدودی دو گانگی را در بین کشتی گیران ما به وجود آورد. بچهها کمی اذیت شدند. روسها بیشتر روی دستها کار میکنند و آمریکاییها هم حریف خود را خسته میکنند. احساس میشد که شیوه و سبکی را که خود رسول در کشتیهایش داشته است را بچهها هم باید داشته باشند. البته من با رسول حرف زدم و خودش آن را رد کرد و میگوید این تفکر را نداشته است. خود بچهها هم جسته و گریخته این حرفها را میزدند. البته من یک چیز را به شما بگویم؛همه قهرمانهای بزرگ ما کسانی بودند که خیلی خوب زیر میگرفتند. ما الان داریم روی حرکات دست هم کار میکنیم که ضعف کشتی گیران را کمتر کنیم.
رفتاری که قبل از المپیک با شما شد در نوع خودش جالب بود. دقیقا مشابه این رفتار با رضا مهماندوست در تکواندو شد. البته مهماندوست خیلی راحت کنار کشید، اما شما حتی به لندن رفتید و عملکرد شاگردانتان را زیر نظر گرفتید.
خیلی سخت بود؛البته رضا موضع گرفت. من به جز اینکه ر روز 24 دیماه با چند تا خبرگزاری گفت و گو کردم دیگر مصاحبه ای نکردم. ترجیح دادم سکوت کنم. اما دلم با بچهها بود. به همین دلیل رفتم. با خودم خیلی کلنجار رفتم. نمی توانستم در ایران بمانم. روز آخر خیلی بد بود و اتفاقات بدی برای رضا یزدانی افتاد که من را خیلی ناراحت کرد.
روی یزدانی حساب ویژه ای باز کرده بودید.
خیلی زیاد. وقتی حریف روسیاش رابرد من به ایرانیهایی که کنارم نشسته بودند گفتم خیالتان راحت باشد که رضا طلا را میگیرد. البته یک چیزی هم به آنها گفتم؛گفتم رضا طلا را میگیرد مگر اینکه یک اتفاق خاص و عجیب بیفتد. دقیقا روی همین جمله تاکید کردم. حریف روس رضا واقعا عالی بود و یک دستی اول میشد! رضا قهرمانی او را خراب کرد و خودش هم به مدال نرسید. حریف آمریکایی رضا که اول شد تا به حال از رضا امتیاز نگرفته است. یزدانی همیشه او را هشت بر صفر یا نه بر صفرشکست داده است.
شما بعد از آن اتفاقاتی که افتاد سرجنگ با کسی نداشتید. انصافا خیلی هم سخت بود که تیم را یکدفعه از شما گرفتند، ولی غلام محمدی واکنش زیادی به این اتفاقات نشان نداد.
شب اول واقعا اذیت شدم. من با رسول تلفنی حرف زدم، قرار ما چیز دیگری بود. اما فردای آن روز که فکر میکنم اربعین بود صبح زود من را گذاشتند در فهرست مربیان. من به این اتفاق واکنش نشان دادم.
اگر شما جای رسول بودید این کار را انجام میدادید؟
نه، اصلا. من اعتقادات خاص خودم را دارم. ده سال پیش طالقانی تا چهار صبح با من حرف زد که سرمربی باشم. می توانستم جوانترین سرمربی تاریخ کشتی ایران باشم اما این کار را نکردم. این یک چیزهای شخصی است. فکر میکنم رسول خودش دوست داشت که لخت شود و کنار تشک باشد. چند روز پیش حکم من را زدند و شدم مربی تیم ملی. من برای تیم ملی ایران کار میکنم اما به نظر خودم دوباره یک سری اتفاقات افتاد که من شدم مربی تیم ملی.
آمدن رسول خیلی عجیب بود. به عقیده من خادم فکر میکرد که میتواند با تیمی که در اختیار دارد، قهرمان المپیک شود. پیش بینیهایی که کاملا غلط از آب درآمد.
اینطور احساس میشود. چون تیم ما واقعا خوب بود و مهرههای تاثیر گذاری هم داشت. بعد از مسابقات پکن ما یک تیمی را بردیم پاتایا. از هفت نفری که رفتند المپیک پنج نفر کسانی بودند که در این مسابقات آسیایی شرکت کرده بودند. با اینکه هر پنج نفر بچه بودند. حسن رحیمی که یک بچه ی 17 ساله بود. مسعود اسماعیل پور عضو تیم ملی جوانان بود، مهدی تقوی تازه از تیم جوانان آمده بود، همین طور صادق گودرزی و لشکری. می خواهم بگویم یک تفکری پشت این راهی که ما رفتیم قرار داشت. خودم همیشه افسوس المپیکهایی را که از من گرفته اند را میخورم، آن زمان آقایان به من لطف زیادی داشتند! به همین دلیل ارزش المپیک را میدانم. همه کشورها فقط به دنبال المپیک هستند. به همین دلیل من هم دیدگاهم المپیک بود. من کاملا برنامه ریزی کرده بودم و همه چیز داشت به بار مینشست. می توان گفت که قبل از المپیک این طور احساس میشد که هر کسی دوست دارد با تیم ایران قهرمان المپیک شود. ولی جسارت میخواست آن تیمی که ما در پکن تحویل گرفتیم را قهرمان کند. تیمی به هم ریخته که یازدهم شده بود.
قبل از اینکه این اتفاقات بیفتد به نظر خود شما احساس کرده بودید که میخواهند برکنارتان کنند.
من از اول موافق تغییرات در راس فدراسیون نبودم. دو سه روز قبل از اینکه رسول خادم را رسما معرفی کنند من خبرش را شنیدم. همان موقع به بچهها گفتم که یکی از آرزوهایم دارد برآورده میشود، این آرزویم همان آمدن رسول بود. من و رسول چند سال همدیگر را ندیده بودیم. گفتم میآید و دوباره با هم کار میکردیم. اما آن اتفاق افتاد و من به بچهها گفتم که یک روزی من به خاطر رسول از کشتی رفتم الانم دارم از کشتی میروم چون او آمده است. این آخرین درد دل من با بچهها بود.
رسول آدمی نبود که بیاید و خارج گود بشیند. از اول هم مشخص بود که آمدن او، کنار گذاشتن شما را به همراه دارد.
رسول آدم توانمندی است. من و رسول میتوانستیم در کنار هم کار کنیم؛دقیقا مثل همین حالا که در کنار هم هستیم. در مسابقات بین المللی یک نفر تیم را رهبری میکند. من از خیلی چیزها به خاطر رسول گذشتم و به خودش هم گفته ام. برای خودم خیلی عجیب است که من مسابقات بزرگی مثل المپیک را از دست داده ام و حالا شده ام مربی تیم ملی. دوستی من و رسول هنوز هم برقرار است و همین رفاقت بین ما باعث شد که من به تیم ملی برگردم. البته خیلی از دوستان نمیخواستند که من برگردم. آنها میخواستند که من از تمام میادین کشتی محروم شود. در لیگ اتفاقاتی افتاد که همه برای من شدند معلم اخلاق. از بدشانسی من بود که آن مشکلات به وجود آمد.
شما دقیقا موقعی به تیم ملی برگشتید، که رفتید! قبل از المپیک تقریبا چنین زمانی بود که از تیم جدا شدید.
دقیقا، حرف شما را کاملا درک میکنم. باید بگویم که به دلیل برگزاری رقابتهای لیگ ملی پوشان وضعیت زیاد مناسبی نداشتند. رقابتهای لیگ خیلی فشرده بود. فکر میکنم بچهها بی انگیزه شده بودند. من میگویم اگر لیگ میخواهد با این کیفیت برگزار شود فایده ای ندارد. ما دو اردو را پشت سر گذاشته این و بچهها تا روز دوم اسفند که وزن کشی هست در اختیار خودشان هستند.
شرایط برای مسابقات جام جهانی چگونه است؟ با توجه به ناکامی در المپیک میتوان امیدوار بود که ایران در این مسابقات بدرخشد؟
شرایط مطلوب نیست. کار ما سخت است. تیمهای دیگر با بهترین نفراتشان راهی تهران میشوند. من باید امیدوار باشم که بچه در شرایط نسبی باشند و بتوانند در تهران بدرخشند.
فکر نمیکنید با بازگشت به تیم ملی ریسک بزرگی کردید؟ شاید نتیجه مسابقات جام جهانی به پای غلام محمدی نوشته شود.
شاید. این هم جزیی از کارهای بی رحم در ورزش است. هنوز هم برای خیلیها سخت است که غلام محمدی چطور حاضر به بازگشت به تیم ملی شده است. بعد از المپیک من و رسول چند بار تلفنی حرف زدیم اما چون درگیر لیگ بودم نمیتوانستم به تیم ملی برگردم. لیگ که تمام شد من روی پیشنهادی که شد فکر کردم و به تیم ملی برگشتم.
به لیگ برتر میرسیم و جنجالی که غلام محمدی به راه انداخت. هیچ کس تا به حال شما را تا این اندازه عصبانی ندیده بود.
من باز هم میگویم که در فینال بازیهای لیگ ظلم بزرگی به ما شد. این برمی گردد به ذهنیتی که من از شر وع رقابتهای لیگ برتر نسبت به داورها داشتم. اتفاقات زیادی در مورد بحث داوری در طول لیگ افتاد و که اوج آن به فینال رسید. دو سه روز قبل از فینال من مصاحبه ای کردم و هشدار دادم که مراقب داورها باشید. من همه اتفاقاتی که افتاد را پیش بینی میکردم. من با آن راکت (که اگر یک توپ تخم مرغی هم آنجا بود میتوانستیم پینگ پنگ بازی کینم) اعتراض کردم. آقای امامی به من گفت راکت را پرت کن. من راکت را پرت کردم و کمانه کرد. خدا رحم کرد که به سر و صورت کسی نخورد. کمترین حق من این بود که فیلم باید بازبینی شود. داور وسط لج کرده بود. در کتابچه فیلا و در مقررات داوری آمده است که تنها در ضربه فنی فیلم کشتیها بازبینی نمیشود. در هر شرایطی مربی اعتراض کند باید فیلم را بازبینی کنند. من به آقای طالبی اعتراض کردم اما ایشان گفتند چون نطر سه تا داور یکی است نمیتوانیم فیلم را بازبینی کنیم. ایشان داشتند با من لج میکردند. آقای امامی به من کارت زرد داد و م نبه سمت تشک رفتم که کارت قرمز نشانم دادند. دیگر به هم ریختم و علیرغم میل باطنی ام آن اتفاقات افتاد. فیلم دیدن حق من بود. آقایان اگر فیلم را میدیدند و دوباره تایید میکردند من مینشستم سرجایم.
در کل لیگ امسال خیلی پر حاشیه بود. پس از قهرمانی ثامن حرفهای زیادی در مورد دستهای پشت پرده زده شد.
من یک چیزهایی میگویم و قضاوت را به خود مردم میسپارم. قانون میگوید زمانی که یک کشتی گیر میخواهد از شهری به شهر دیگر برود باید رضایت نامه داشته باشد. ماجرایی که برای انتقال احسان پور پیش آمد و کلی هم سر و صدا به راه انداخت. کشتی گیر مازندرانی بدون رضایت نامه و بدون مبلغ میرود سبزوار و با تیم ثامن قرارداد میبندد. آیا این ارزش دارد؟ همه چیز از همان جا شروع شد. جالب اینجاست که گفته بودند او کشتی گیر ثامن است و نباید دو تا کشتی مقابل پرسپولیس بگیرد. این دیگر از آن تصمیمات است. اگر حق با ما است چرا نباید مقابل ما کشتی بگیرد؟ آقای طالبی از هشت مسابقه ای که ثامن برگزار کرد در شش تای آن رییس هیات ژوری بود. این عجیب نیست؟ نفرات اعزامی به مسابقات آسیایی و المپیک و جهانی ملی پوش محسوب میشوند و هر تیمی میتواند با دو ملی پوش قرارداد ببندد. عرفان امیری و پرویزهادی ملی پوش بودند اما با تیم ثامن قرار داد بستند. آن هم با درخواستی که خودشان مکتوب کرده بودند که نمیخواهند ملی پوش باشند. کسی از این ماجرا خبر نداشت. اما وقتی با تیم ثامن امضا کردند تازه همه فهمیدند که چه اتفاقاتی افتاده است. از همه بدتر اینکه تیم ثامن سه تا ملی پوش دیگر هم داشت. حسن رحیمی، صادق گودرزی ومهدی تقوی. هر تیم میتواند دو تا ملی پوش داشته باشد. با حسن رحیمی و صادق گودرزی به عنوان دو ملی پوش قرارداد بستند و مهدی تقوی را هم به عنوان مشاور استخدام کردند. یعنی یک مهره را سوزاندند. در وسط لیگ دیدند که صادق گودرزی شرایطش خوب نیست او را از لیست خارج کردند و تقوی را جایگزینش کردند. کمیل و احسان لشگری را هم استخدام میکردند و تمام. مشکلی نیست ثامن بیاید برای سال بعد هم هفت تا ملی پوش را جذب کند. اعضای کادر فنی دوستان ما هستند اما من باید خیلی از چیزها را بگویم. هیچ کس نیست که این اتفاقات را پیگیری کند.
به نظر پس از این جریانها بین شما و محسن کاوه هم کدورتهایی پیش آمد؟
جایگاهها در کشتی ایران مشخص است. لیگ معیار نیست. اما من را اذیت کردند و از کوره در رفتم. البته من شهامتش را داشتم و از همه مردم عذر خواهی کردم اما برخیها که کمر به قتل ما بسته بودند روی اشتباهات خودشان پافشاری کردند.
کمی هم در مورد کشتی فرنگی حرف بزنیم. با نتایجی که فرنگی کاران گرفته اند فاصله زیادی بین آنها و کشتی آزاد به وجود آمده است. در المپیک هم کشتی آزاد زیر سایه فرنگی قرار گرفت.
ما خیلی رقابت داشتیم. در استانبول و تا زمانی که من سرمربی بودم جلوتر از فرنگی بودیم. این رقابت به نفع دو تیم است.
فکر نمیکنید در ایران تفاوت زیادی بین فرنگی و آزاد قائل میشوند؟
فکر نمیکنم این طور باشد. اگر بحث بر سر مسائل مالیاتی است که باید بگویم آن اشتباه را خود فدراسیون انجام داده بود.
نظر شما در مورد کناره گیری محمد بنا از تیم کشتی فرنگی چیست؟ واقعاجرقه از نبود صبحانه و ناهار و شام زده شد؟
ما همیشه سر یک میز غذا میخوردیم و فکر نمیکنم این طور باشد. البته من به محمد بنا حق میدهم، چون بر این عقیده هستم که باید به کشتی بیشتر از اینها بها داده شود.
نقش رویانیان در ورزش و سرمایهگذاریهایی که ایشان روی رشتههایی غیر از فوتبال میکنند را چطور میبینید؟
اتفاقا این بحثی بود که میخواستم در موردش حرف بزنم. شاید خیلیها امضای قرارداد رویانیان با بهداد سلیمی، حدادی و سیامند رحمان را عیب بدانند اما در آینده که پرسپولیس تیم تشکیل بدهند میشود قدرت اول ایران. رویانیان کارهایی کرده است که در آینده جواب خواهد داد. همین سرمایهگذاری ایشان روی کشتی جویبار که مهد کشتی ایران است نشان میدهد که یک مدیر تا چه اندازه میتواند باهوش باشد. اگر امثال رویانیانها در ورزش باشند و واقعا دلسوزی کنند خیلی از مشکلات حل میشود.